< src="http://comments.persianblog.ir/cc.aspx?blogID=4396&rnd=40103.3559143519" type="text/java">>
دیشب رویایی داشتم، خواب دیدم بر روی شنها راه می روم، همراه با خود خداوند وبر روی پرده شب. تمام روزهای زندگیم را، مانند فیلمی دیدم همانطور که بر گذشته ام نگاه می کردم، روز به روز از زندگی را، دو ردپا بر روی پرده ظاهر شد، یکی مال من ویکی از آن خداوند راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیص یافته خاتمه یافت آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم در بعضی جاها فقط یک ردپا وجود داشت اتفاقا ً آن محلها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود روزهایی با بزرگترین ترسها، رنجها، دردها و ... آنگاه از خداوند پرسیدم: " خداوندا! تو به من گفتی که در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم، خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات مرا تنها گذاشتی؟" خداوند پاسخ داد: "فرزندم تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت، حتی برای لحظه ای ومن چنین نکردم هنگامیکه در آن روزها یک ردپا بر روی شن دیدی، من بودم که تو را به دوش می کشیدم."
کتابخانه دیجیتال جهان افتتاح شد.
علاقمندان از سراسر جهان می توانند به منابع الکترونیکی این کتابخانه از طریق وب سایت آن دسترسی داشته باشند.
این وب سایت در اداره ی مرکزی یونسکو در پاریس کار خود را آغاز کرد. در این وب سایت کتاب های نادر، نقشه های تاریخی، نسخ خطی، فیلم و عکس از کتابخانه ها و آرشیوهای سراسر جهان ارائه می شود. مراجعه کنندگان به این سایت قادر خواهند بود تا به تمام این موارد به هفت زبان عربی، چینی، انگلیسی، فرانسوی، پرتغالی، روسی و اسپانیائی دسترسی یابند.
32 موسسه از برزیل، بریتانیا، چین، مصر، فرانسه، ژاپن، روسیه، عربستان سعودی، و آمریکا برای اجرای این پروژه به یاری سازمان یونسکو شتافتند.
اجرای این پروژه نخستین بار در سال 2005 به وسیله ی بزرگ ترین کتابخانه ی جهان یعنی کتابخانه ی کنگرس آمریکا به یونسکو پیشنهاد شد. کتابخانه ی الکترونیکی جهانی به آدرس:
Or
در دسترس کاربران می باشد.
شرکت گوگل و بنیاد قطر هر کدام با سه میلیون دلار، بنیاد کارنگی با دو ملیون دلار، دانشگاه علم و تکنولوژی ملک عبدالله با یک میلیون دلار و شرکت مایکروسافت با یک میلیون دلار کمک، از جمله پشتیبانان مالی این طرح هستند. کتابخانه دیجیتال جهان جلوههای فرهنگی نقاط گوناگون جهان را به صورت چندزبانه و رایگان در اختیار کاربران قرار میدهد .
هدف از راهاندازی این کتابخانه در چهار محور خلاصه شده است :
- ارتقای تفهیم و تفاهم میان ملتها و فرهنگها
- افزایش ظرفیت و تنوع مضامین فرهنگی در اینترنت
- فراهم ساختن منابع برای آموزگاران، پژوهشگران و مخاطبان عام
- ظرفیتسازی برای مؤسسههای مشارکتکننده برای کم کردن خلا دیجیتالی درون و میان کشورها
برای نمونه چند لینک جالب از این سایت:
To all who try to make the world a better place to live in.
سخنی از ناپلئون
هرگز اشتباه نکن ....
اگر اشتباه کردی ... تکرار نکن
اگر تکرار کردی ... اعتراف نکن
اگر اعتراف کردی ... التماس نکن
اگر التماس کردی ... دیگر زندگی نکناگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
عشق خیس شدن دو دلدار در زیر باران نیست...عشق اینست که من چترم را روی دلدار بگیرم واو نبیند....نبیند وهرگز نداند که چرا در زیر باران خیس نشد
انسان هم میتواند دایره باشد و هم خط راست. انتخاب با خودتان هست. تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخندمی زنیم نه شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم
بچه بودیم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردهای قوی ......بزرگ شدیم دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق عروسکا
خوشبختی مثل یک توپ است وقتی در حرکت است به دنبالش می دویم و وقتی ایستاده است به آن لگد می زنیم
عشق مثل آبی است درون دستت که اگر از آن غافل شوی جز خاطره چیزی برایت باقی نمی ماند
همیشه در شیرین ترین لحظات زندگی در انتظار تلخی باش که غم و شادی با هم است مانند مرگ و زندگی ...........با همه مهربان بودن و بخشنده بودن است که جاودانه است
آرام باش ،توکل کن،تفکر کن،آستین ها را بالا بزن آنگاه دستان خداوند را میبینی که زودتر از تو دست به کار شده اند
پروانه اغلب فراموش می کند که روزی کرم بوده است
مهربانی را درنقاشی کودکی دیدم که خورشید را سیاه کشیده بود که پدرش زیر نورخورشید نسوزد
در کوهپایه های عشق دستت را به کسی نده تا از ان نترسی که در ارتفاعات دستت را رها کند
سخنی از کنفوسیوس: مرد بزرگ وقار دارد اما متکبر نیست و مرد کوچک تکبر دارد ولی وقار نداردبدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی را به ما می شناساند... سخنی از بالزاک
همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی. سخنی اززرتشت
پرومودا باترا
در اوزاکا، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت. مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود. صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد. قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد. این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود. شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
برگرفته از کتاب:
باترا، پرومودا؛ رمز و راز زندگی بهتر؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات بهزاد 1387.